شمارهٔ ۲۷ - (کیقباد از دیدن برادر خود کیکاوس شادمان شد)

شاه به رویش چو نظر کرد چست
دید دران آئینه خود را درست
گرم فرو جست ز تخت بلند
کرد به آگوش تن ارجمند
داشت به آغوش خودش تا به دیر
سیر نشد، چون شود از عمرسیر؟!