شمارهٔ ۷۲

با دلی رفته به استسقا
که معاصیش هیچ غم نکند
با چنین دل چه جای بارانست
کابر بر تو کمیز هم نکند
با همه خلق جهان گر چه از آن
بیشتر بی‌ره و کمتر به رهند
تو چنان زی که بمیری برهی
نه چنان چون تو بمیری برهند