شمارهٔ ۵۱

جوشن بیار و نیزه و بر گستوان ورد
تا روی آفتاب معفر کنم به گرد
گر بردبار باشی و هشیار و نیکمرد
دشمن گمان برد که بترسیدی از نبرد