شمارهٔ ۱۵۷

دشمنت خود مباد وگر باشد
دیده بردوخته به تیر خدنگ
سر خصمت به گرز کوفته باد
بی‌روان اوفتاده در صف جنگ
خون و دندانش از دهن پرتاب
چون اناری که بشکنی به دو سنگ