خانه
صفحهاصلی
شاعران
اوحدی
دیوان اشعار
رباعیات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
رباعی شمارهٔ ۱۸
از لعل تو کام دل و جان نتوان خواست
فاشش نتوان گفت و نهان نتوان خواست
پرسش کردی به یک زبانم شب دوش
و آن عذر کنون به صد زبان نتوان خواست