رباعی شمارهٔ ۱۲۹۵

گفتم که دل از تو برکنم نتوانم
یا بی‌غم تو دمی زنم نتوانم
گفتم که ز سر برون کنم سودایت
ای خواجه اگر مرد منم نتوانم