رباعی شمارهٔ ۱۸۹۷

شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی
دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی
خفتند حریفان همه چاره‌ات اینست
کاندر می لعل و در سر خود پیچی