رباعی شمارهٔ ۱۹۱۱

گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی
گه قصهٔ آ، به درد دل می‌گوئی
سرگشته چرا گرد جهان می‌پوئی
کو از تو برون نیست کرا می‌جویی