شمارهٔ ۲۰۴

در شهر مرد نیست ز من نابکارتر
مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر
مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر
سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر
از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر
وز سگ هزار بار منم زشت کارتر
هر چند دانم این به یقین کز همه جهان
کس راز حال من نبود کارزارتر
اینست جای شکر که در موقف جلال
نومیدتر کسی بود امیدوارتر