الحکایه و التمثیل

بچین شد پیش پیری مرد هوشیار
که ما را از حقیقت کن خبردار
جوابش داد آن پیر طریقت
که ده جزوست در معنی حقیقت
بگویم با تو گر نیکو نپوشی
یکی کم گفتنست و نه خموشی
ز خاموشیست بر دست شهان باز
که بلبل در قفس ماند ز آواز
اگر در تن زدن جانت کند خوی
شود هر ذرهٔ با تو سخن گوی
چو چشمه تا بکی در جوش باشی
که دریا گردی ار خاموش باشی
درین دریا بگوهر هر که ره داشت
بغواصیش باید دم نگه داشت