خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۱۸
دل خون شد و سررشتهٔ این راز نیافت
جز غصه ز انجام وز آغاز نیافت
مرغ دل من ز آشیان دور افتاد
ای بس که طپید و آشیان باز نیافت