خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۴۱
شد عقل ز دست و سخت مضطر افتاد
تا موی چو سیم و روی چون زر افتاد
عمری که ز سر غرور سودا پختم
امروز مرا چو کفک با سر افتاد