خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۵۹
دردا که دلم را تن بَطّال بکشت
مهدی مرا به ظلم دجّال بکشت
در بادیهای، چراغکی میبردم
یک صر صر تند آمد و در حال بکشت