خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۲۴
دردا که دلم به هیچ درمان نرسید
جانش به لب آمد و به جانان نرسید
در بی خبری عمر به پایان آمد
و افسانهٔ عشق او به پایان نرسید