خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۴۰
درداکه قرار از دل سرمستم رفت
خون شد دلم و امید پیوستم رفت
بر بوی وصال او نشستم عمری
او دست نداد و جمله از دستم رفت