خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مختارنامه
باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۳۱
شمع آمد و گفت:چون مرا نیست قرار
از پنبه نفس زنم چو حلاج از دار
در واقعهٔ خویش چو حلاجم من
آویخته و سوخته و کشتهٔ زار