خانه
صفحهاصلی
شاعران
عطار
مصیبت نامه
بخش بیست و یکم
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
الحكایة و التمثیل
در رهی داود طائی بی قرار
میشد و تعجیل بودش بیشمار
آن یکی گفتش چرا داری شتاب
گوئی افتادست در دکانت آب
گفت بر دروازه در بند منند
میشتابم چون شتابم میکنند