غزل شمارهٔ ۱۵

شود شود که شود چشم من مقام ترا
شود شود که بینم صباح و شام ترا
شود شود که شوم غرق بحر نور شهود
بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
شود شود که نهم روی مسکنت بر خاک
بدرگه تو و خوانم علی الدوام ترا
شود شود که دل و جان و تن کنم تسلیم
برای خویش نباشم شوم تمام ترا
شود شود که سراپا چو دام چشم شوم
بدین وسیله مگر آورم بدام ترا
شود شود که نهم دل بجست جوی وصال
بدیده پویم و جویم علی الدوام ترا
شود شود کو سرفیض در ره تو رود
که تا بکام رسد هم شود بکام ترا