غزل شمارهٔ ۸۹۲

ای دلبر هر دلبری ای برتر از هر برتری
ای برتر از هر برتری ای دلبر هر دلبری
انسان هر چشم تری ایمان هر روشن دلی
ایمان هر روشن دلی انسان هر چشم تری
مفتاح قفل هر دری درمان درد هر دلی
درمان درد هر دلی مفتاح قفل هر دری
ایقان هر پیغمبری عرفان هرجا عارفی
عرفان هرجا عارفی ایقان هر پیغمبری
مقصود هر فرمانبری معبود هر فرماندهی
معبود هر فرماندهی مقصود هر فرمانبری
منظور در هر منظری مشهور در هر مشهدی
مشهور در هر مشهدی منظور در هر منظری
بگرفته هر بوم و بری حسن تو و احسان تو
حسن تو و احسان تو بگرفته هر بوم و بری
در جان عاشق آذری بر روی معشوق آب و رنگ
بر روی معشوق آب و رنگ در جان عاشق آذری
هر جاست خشکی و تری مست شراب عشق تو
مست شراب عشق تو هر جاست خشکی و تری
از باغ وصل تو بری کی فیض را روزی شود
کی فیض را روزی شود از باغ وصل تو بری