خانه
صفحهاصلی
شاعران
سلمان ساوجی
دیوان اشعار
قطعات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
قطعه شمارهٔ ۲۸
دیدمش دوش رخ تراشیده
گفتم ای جان و دل که روی تو خست
گفت مشاطه بهر چشم بدان
خالی از وسمه بر رخم میبست
عرضم زانکه سخت نازک بود
تاب وسمه نداشت خون برجست