غزل شمارهٔ ۱۳۲۸

حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ
چو سگ صداع دهد تن مزن برآور سنگ
به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن
که اینت گوید گولست و آنت گوید دنگ
چه دست باشد کز رو مگس نداند راند
ز سست طبعی کرمی نمایدش چو پلنگ