شعرا

برونینگ:
بی پشت بود بادهٔ سر جوش زندگی
آب خضر بگیرم و در ساغر افکنم
بایرن:
از منت خضر نتوان کرد سینه داغ
آب از جگر بگیرم و در ساغر افکنم
غالب:
«تا باده تلخ تر شود و سینه ریش تر
بگدازم آبگینه و در ساغر افکنم»
رومی:
آمیزشی کجا گهر پاک او کجا
از تاک باده گیرم و در ساغر افکنم