غزل شمارهٔ ۱۶

بی تو، چندان که محنتست مرا
با تو چندان محبتست مرا
مردم و سوی من نمی‌نگری
بنگر کین چه حسرتست مرا
رخ نهفتی، ولی به دیدهٔ دل
در جمال تو حیرتست مرا
نسبه من چه می‌کنی بر رقیب؟
با رقیبان چه نسبتست مرا؟
خوار شد بر درت هلالی و گفت:
این نه خواریست، عزتست مرا