غزل شمارهٔ ۴۳۷

حال ما بنگر که آهوی حرم گم کرده ایم
رهبر امید را در هر قدم گم کرده ایم
می شود اسباب غم اسباب افزون، گر چه ما
مایهٔ افزایش اسباب غم گم کرده ایم
چون ترنم های مرغان بهشتی نشنوم
ما که دور افتادهٔ باغ ارم گم کرده ایم
طعنه کم تر زن حرم جویان ره گم کرده را
این ملامت بس که ما راه حرم گم کرده ایم
پیر ما از بستن زنار لاف کفر زد
کز عبادت ما در دیر و حرم گم کرده ایم