چه آرزوها

درآمد
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
چه ها که می‌بینم و باور ندارم
چه ها،‌چه ها، چه ها، که می‌بینم و باور ندارم
مویه
حذر نجویم از هر چه مرا بر سر آید
گو درید، درید
که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم
برگشت به فرود
اگرچه باور ندارم که یاور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
مخالف
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم نبرده باز
چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم
خبر نداریم
خوشا کزین بستر دیگر، سر بر نداریم
برگشت
در این غم، چون شمع ماتم
عجب که از گریه آبم نبرده باز
چها چها چها که می‌بینم و باور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم