پاسخ

چه می‌کنی؟ چه می‌کنی؟
درین پلید دخمه‌ها
سیاه‌ها، کبودها
بخارها و دودها؟
ببین چه تیشه می‌زنی
به ریشهٔ جوانیت
به عمر و زندگانیت
به هستیت، جوانیت
تبه شدی و مردنی
به گورکن سپردنی
چه می‌کنی؟ چه می‌کنی؟
چه می‌کنم؟ بیا ببین
که چون یلان تهمتن
چه سان نبرد می‌کنم
اجاق این شراره را
که سوزد و گدازدم
چو آتش وجود خود
خموش و سرد می‌کنم
که بود و کیست دشمنم؟
یگانه دشمن جهان
هم آشکار، هم نهان
همان روان بی امان
زمان، زمان، زمان، زمان
سپاه بیکران او
دقیقه‌ها و لحظه‌ها
غروب و بامدادها
گذشته‌ها و یادها
رفیق‌ها و خویش‌ها
خراش‌ها و ریش‌ها
سراب نوش و نیش‌ها
فریب شاید و اگر
چو کاش‌های کیش‌ها
بسا خسا به جای گل
بسا پسا چو پیش‌ها
دروغ‌های دست‌ها
چو لاف‌های مست‌ها
به چشم‌ها، غبارها
به کارها، شکستها
نویدها، درودها
نبودها و بودها
سپاه پهلوان من
به دخمه‌ها و دام‌ها
پیاله‌ها و جام‌ها
نگاه‌ها، سکوت‌ها
جویدن بروتها
شراب‌ها و دودها
سیاه‌ها، کبودها
بیا ببین، بیا ببین
چه سان نبرد می‌کنم
شکفته‌های سبز را
چگونه زرد می‌کنم