شعر من!
شعر من، ای نوای نی زندگانیام!
در بیکران سرد
جانی بدم ز عشق
بر کوه و دشت و درهٔ این سرزمین بپیچ!
شعر من، ای نسیم روانبخش آرزو!
بر غنچهٔ فسردهٔ امیّد نیمهجان،
بر جسم بیروان،
پُر لطفتر بوز
وز چنگ دیو مرگ امانش بده امان!
شعر من، ای ستارهٔ تابان عشق من!
رخشندهتر بتاب،
لبریز کن ز پرتو جولان بیحجاب:
دلهای تیره را
یعنی فکن به ساغر جانها شراب ناب.
شعر من، ای صدای دل دردپرورم!
چون خون نوجوان
گرم و جنونفزای
در پیکر زمانه به رگهای جان درآی
واندر نهاد آن
شوری بیافرین که گدازد دل جهان.
شعر من، ای خدای هنر را پیامبر!
بر پیروان اهرمن ذوق دوزخی
پیغام من ببر!
تأثیر شعلهپرور فریاد من ببین،
اعجاز نالههای شررزاد من نگر!
کابل، ۴/۱۱/١٣۴١