شمارهٔ ۲۱۷ - درود به پوشکین

درود بر تو و فضل و کمالت ای پوشکین
به طبع نازک و لطف خیالت ای پوشکین
نیافت عمر تو با روز مردنت پایان
کنون بود صد و پنجاه سالت ای پوشکین
تویی ز ما صد و پنجاه پایه بالاتر
بریم رشک به جاه و جلالت ای پوشکین
مرا هنوز نزاییده مام دهر، اما
رسیده‌ای تو به اوج کمالت ای پوشکین
جنین دهرم و خون می‌مکم ز ناف حیات
تو جاودانی و نبود زوالت ای پوشکین
ببال نغمه موزون خود ببال و بپر
سوی ابد، که گشاده است بالت ای پوشکین
بچم بر اوج اثیر جلال خویش و مباش
به یاد زندگی پر ملالت ای پوشکین
سعادت بشر آرمان و ایده‌آل تو بود
درود بر تو و بر ایده‌آلت ای پوشکین