رباعی شمارۀ ۳

ای پیکِ‌بهار! خون جگر می‌آیی
خاموش‌لب و شکسته‌پر می‌آیی
ای دوست! چه اتّفاق افتاد تو را
بی هیچ ترانه از سفر می‌آیی