غزل شمارهٔ ۱۰۰۶

گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است
مرکز سرگشتگی ها خال دلجویی بس است
نیست با آیینه روی حرف ما چون طوطیان
باعث گفتار ما چشم سخنگویی بس است
بند آهن بر سبکروحان گرانی می کند
گردن باریک ما را حلقه مویی بس است
سر به صحرا می دهد شوریدگان را ناله ای
یک جهان آهوی وحشت دیده را هویی بس است
مطلب آزادگان دست از دو عالم شستن است
همچو سرو از گلستان ما را لب جویی بس است