غزل شمارهٔ ۱۴۰۶

مشو از می گران، ترسم سبکدستان ربایندت
به زور می چو مینا از میان مستان ربایندت
قریب عالم آب از سبک مغزی مخور چون کف
که از آغوش هم، چون موج، تردستان ربایندت
مشو چون غنچه از افسون باد صبحدم خندان
که کودک مشربان چون گل ازین بستان ربایندت
اگر از باده گلگون چنین سرشار خواهی شد
ز دست یکدگر چون جام می مستان ربایندت
ازان بی پرده چون صائب نصیحت می کنم انشا
که می ترسم به مکر و حیله و دستان ربایندت