غزل شمارهٔ ۱۶۹۹

اگر چه زلف ترا دل ز کفر تاریک است
ز خط، لب تو گناهی به توبه نزدیک است
ز قرب سیمبران با نگاه دور بساز
که رشته را ز گهر بهره رنج باریک است
ز خود برآمدگان زود می رسند به کام
به بوی پیرهن این راه دور نزدیک است
ز نقش پای تو چون مهر خیره گردد چشم
فسانه ای است که پای چراغ تاریک است
نماز شام شود ساقط از سحرخیزان
شب وصال تو از بس به صبح نزدیک است!
اگر به فکر میانش فتاده ای صائب
مپوش چشم چو سوزن که راه باریک است