غزل شمارهٔ ۲۷۴۲

چشم او تعلیم رم کردن به آهو می دهد
غمزه او تیغ بیباکی به ابرو می دهد
در دل شب می توان گل چید از گلزار فیض
آفتابی شد چو رنگ گل، کجا بو می دهد؟
دیده رسوانگاهان پرده از کارت کشید
این سزای آن که هر آیینه را رو می دهد
تلخ کردن لب به دشنام هوسناکان چرا؟
خیره چشمان را سزا آن چین ابرو می دهد
این غزل در جلوه برقی به صائب جلوه کرد
اینقدر توفیق، موزونان که را رو می دهد؟