غزل شمارهٔ ۳۴۵۱

بیخودی بال و پر روح گشودن باشد
کم زنی مرتبه خویش فزودن باشد
عاقل آن است که دخلش بود از خرج زیاد
به که گفتار تو کمتر ز شنودن باشد
خواب چشم تو ز بیداری زهاد به است
طاعت ظالم خونخوار غنودن باشد
شکر خاصی است در این دایره هر طایفه را
شکر منعم دهن کیسه گشودن باشد
هرکه را تیغ زبان نیست به فرمان صائب
به که چون خوشه مهیای درودن باشد