غزل شمارهٔ ۳۸۷۲

به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد
که انقلاب در آب گهر نمی باشد
سیاه بختی ما رنگ بست افتاده است
وگرنه هیچ شبی بی سحر نمی باشد
دلیل قلزم وحدت بس است صدق طلب
که سیل در گرو راهبر نمی باشد
زبان لاف درازست بی کمالان را
سگ خموش در این رهگذر نمی باشد
ز پشت آینه شد خیره چشم آینه دار
فروغ حسن ازین بیشتر نمی باشد