غزل شمارهٔ ۴۰۲۰

شکسته حالی من پیش یار باید دید
خزان رنگ مرا در بهار باید دید
اگر چه چون دل شب فیض من نمایان نیست
مرا به دیده شب زنده دار باید دید
مقام عرض تجمل میان دریا نیست
چو موج جوهر من در کنار باید دید
اگر چه در خمشی نیز جوهرم گویاست
مرا چوتیغ دم کارزار باید دید
خراب حالی این قصرهای محکم را
ز روزن نظر اعتبار باید دید
مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
که روی مردم عالم دوبار باید دید
کجاست فرصت گرداندن ورق صائب
به روی کار هم از پشت کار باید دید