شمارهٔ ۲۴۰

چشم مستت سرمه را بیهوشدارو می کند
زهر قاتل وسمه را آن تیغ ابرو می کند
بر گلستانی که آن شمشاد بالا بگذرد
سرو را انگشت حیرت بر لب جو می کند