خانه
صفحهاصلی
شاعران
صائب تبریزی
دیوان اشعار
متفرقات
اشتراکگذاری
×
اشتراک گذاری
تلگرام
توییتر
فیسبوک
شمارهٔ ۳۶۳
دلاوران که صف کارزار می شکنند
به خون گرم من اول خمار می شکنند
هنوز ساقی محجوب ما نمی داند
که دلبران ز لب خود خمار می شکنند
چه حاجت است به می بزم زهدکیشان را؟
به خون یکدگر اینجا خمار می شکنند