شمارهٔ ۳۶۴

ترا که چتر زراندود آفتاب بود
هلال عید به اندازه رکاب بود
همان خورم به رگ خواب نیش بیداری
اگر چه بسترم از پرده های خواب بود
مزن به شیشه ما سنگ محتسب زنهار
کبوتر حرم ما بط شراب بود