شمارهٔ ۵۲۸

از شرم عشق دیده خونبار بسته ایم
سدی میان دیده و دیدار بسته ایم
جز آه، تخم سوخته را نیست خوشه ای
ما دل عبث به خال لب یار بسته ایم