انگور خرما طعم

ژرفای چشمانت تماشا دارد امّا!
یک پنجره مشرف به دریا دارد امّا!
لب می گزی تا من نگویم آن عسل رنگ
انگورِ خرما طعمِ صحرا دارد امّا!
من این ندانستم چرا آن گرمسیری
تنهاییِ گیلانی ام رادارد امّا!
یادآور شهریست از گُلگشت پاییز
نسرین نگاهی سوسن آوا دارد امّا
آه ازتبسّمهای خونرنگِ زمانه
زخم مرا تنها شکوفا دارد امّا!
از کوچه ی آیینه می آیی عروسک
دنیا چه بازی های زیبا دارد امّا!
((سعدی))، گلستانی اگر از واژه اش بود
((شیون))، گُلی همزاد مینا دارد امّا