صبح کاذب

در زمانی که برای همهٔ آدم ها
زندگی
بیزاری است،
خواب را موهبتی باید خواند،
مرگ را خوشبختی،
و بطالت را عشق.
این سخن را بدرختان گفتم
و بمردی که درون تن من می میرد.
چشم ها را به افق می دوزم
و به صبح کاذب
و نسیم خنکی در بغلم می گیرد.