طرح ۱۵

گفت ابری به شب تیره که: باران، باران...
بادِ دیوانه زِ دل نعره برآورد که: طوفان، طوفان...
قلم و کاغذ را
دور می اندازم،
چون که می پندارم
شعر در این لحظه
فاقدِ قدرتِ تثبیت شده است.