۳۱ - من نکردم این جهان را خدمتی

من نکردم این فلک را خدمتی
پس ازو دارم چه چشم نعمتی (۱)
گر دهد نعمت ، همین‌جا می‌دهد
چون نشد ، وعده به فردا می‌دهد (۲)
می‌توانی حقّ خود اینجا بگیر
بی‌محل باشد چکِ گردون پیر ! (۳)
من نگویم هر چه از قسمت بُوَد
رزق و روزی حاصل همّت بُوَد
****
قافیه گویا در اینجا تنگ شد
یا مگر پای کُمِیتت لنگ شد (۴)
گاه گویی چانهٔ « روزی » مزن
گاه بر تقدیر آری شکّ و ظن (۵)
دفتر معنا اگر بگشاده‌ای!
در تشتُّت از چه رو افتاده‌ای؟
این معمّا را گِره ، بگشودَنی‌ست؟
یا اگر نه ،گو که پس تکلیف چیست
بی‌هدف در کوره راهی رانده‌ای
در دو راهیّ تحیُّر مانده‌ای
« روزی‌ی »‌ ما شد مقدّر در ازل ؟
یا که باشد حاصل سعی و عمل ؟
لیس للانسان الا ما سعی؟ (۶)
یا که از قسمت بُـوَد روزیّ ما
****
هر دهان باز ، یابد رزق ِ خویش
بی‌گُمان و بی‌ضَمان و شرطِ پیش (۷)
قسمتِ هر کس به دیوانِ قضا (۸)
شد مُقرّر ، گر سِزا یا ناسِزا (۹)
ابلهی ، بر سهم خود قانع نشد
راضی از تقسیم آن صانع نشد (۱۰)
رنج خود افزود و افزونی نیافت
از دویدن ، کفش و شلواری شکافت !
با امید آنکه یابد بیشتر
روزی‌اش در سفره شد خون جگر
حرص افزون یافتن ، دادش فریب
جام ِ شهد افکند و شد زهرش نصیب
****
رزق ِ مقسوم تو از بخشش بُوَد
پس نپنداری که از کوشش بُوَد
این هم آخر خود بُوَد پندار خام
اینکه نانت اُفتد از سوراخ بام
گرچه سهم نانِ تو تعیین شدست
بی‌مشقّت نان نمی‌آید به دست
آنچه « روزی » ، قسمتت بنهاده‌اند
بهر کسبش ، دست و پایت داده‌اند
****************************
۱ - چشم : توقع . حافظ می‌گوید :
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند ...... چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
۲ - وعدهٔ فردا : مجازا به معنای فردای قیامت
۳ - چک بی محل : به چکی گفته می‌شود که در حساب بانکی صادرکنندهٔ آن چک ، برابر مبلغی
که روی ورقهٔ چک نوشته شده است پول نباشد. ( لغتنامه دهخدا )
۴ - کُمِیت : اسبی است که رنگ آن بین سیاهی و سرخ باشد. « کمیت لنگ شدن » کنایه
از درماندن و از عهده برنیامدن است. در کاری تسلط نداشتن است. (فرهنگ فارسی معین )
۵ - اشاره به مبحث دیگری در همین مثنوی :
................................................
................................................
روز و شب با چشم گریان خواستی
جمله نعمت‌ها که در دنیاستی
با تَضرُّع یا دُعا یا شیونی
چانه بر مقدار رزقت می‌زنی
از چه چسبیدی به دامان دعُا
تا که حاجاتت شود یکسر روا
گر دُعا باطل کند حُکم قَـدَر
این من و سجاده ، این هم چشم تَر
نعمت او از روی حکمت می‌دهد
نه به اصرار و سماجت می‌دهد
پس چو او واقف به احوالات ماست
ذکر هر دانسته را کردن ، خطاست
۶ - ... لیس للانسان الا ما سعی :
(... برای انسان هیچ چیز نیست مگر آنچه کوشیده است ) « سوره نجم »
۷ - ضمان : ضمانت - ضامن
۸ - دیوان قضا : محلی که سرنوشت انسانها در آنجا تعیین می‌گردد.
تعبیری برای محکمهٔ الهی .
۹ - سزا : لایق - سزاوار
۱۰ - صانع : آفریننده ، سازنده ، نامی از نام‌های خدا
اول دفتر بنام ایزد دانا ...... صانع و پروردگار و حیّ و توانا ( سعدی )