۳۳ - گر نداری در دهان دندانِ تیز

گر نداری در دهان ، دندان ِ تیز
یا که پایِ چابکی بهر گریز
پس مُدارا با سگانِ کوچه کُن
یا برو فکر رفویِ پاچه کُن!
حرف « واوی » بر « الف » مقلوب شد
قافیه در مِصرعی معیوب شد! (۱)
****
یک دو « گـُرگانه » ز من پندی شنو!
پندهای بی‌همانندی شنو :
گر به مهمانی‌ّ گرگی می‌روی
سگ ببر همراه تا ایمن شوی
گر زمانه داده بر گرگی ، زمام
نیست چاره ، جُز به او گفتن سلام
گرگ را آموز ، درس ِ دوختن
کو دریدن داند و جان سوختن
گر بریزد گرگ را دندان ، چه سود
ذاتِ مذمومش همان باشد که بود
****************************
۱ - مقلوب : از صنایع ادبی . شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدم و مؤخر یا کلمـاتی ماننــد رگ و گر ،
رقیب و قریب و امثال اینها به کار برده باشند. ( فرهنگ عمید )
البته این جا ، این صنعت اِعمال نشده است و کلمه « کــوچه » بایستی با لغتی مثـــل « آلوچه »
قافیه می‌شد تا صحت قافیه صورت می‌گرفت. کلمه « پاچه » به ضرورت معنــا آمده است.
در واقع به دلیل خطای قافیه ، بیتی به طنز در توجیه این لغزش به این صنعت ادبی ارجاع داده شده است.