۵۳ - جاهلی در مرقد عبدالعظیم

جاهلی در مرقدِ عبدالعظیم (ع)
رفت و آنجا گشت یک ساعت مقیم
درد دل بگشود : کای مولای من
ای رسول‌الله و بودردای من (۱)
ای چراغ راه و کشتیّ نجات
ای لبان تشنه‌ات ، آب حیات
ای که دستانت جدا گشتی ز تن
عاقلانه صلح کردی با حسن (ع)
پس ظهورت کی بود ای لافتی !؟ (۲)
تا نیایم قُم به دیدار شما !
***************************
۱ - بودردا : از اصحاب رسول خدا ( ص ) . از سنایی‌ست :
از این مشت ریاست جوی رعنا ، هیچ نگشاید ...... مسلمانی ز سلمان جوی ، درد دین ز بودردا
۲ - فتی : جوانمرد