۷۳ - آن سه کودک چند گردو یافتند
آن سه کودک چند گردو یافتند
شادمانه سوی آن بشتافتند
با عدالت خواست هر کس حقّ ِ خویش
نه یکی کمتر و نه یکدانه بیش
شد نزاعی در میان کودکان
بر سر تقسیم ِ سهم ِ گردکان
کودکی گفتا که هان ای دوستان
از چه افتد اختلافی بینمان
گردکانها ده عدد باشد و بس
کِی توان تقسیم کردن بر سه کس؟
بهر حلّ مشکلاتی این چنین
رفت باید پیش ملانصردین
او حکیمی ظاهراً دانا بُوَد !
عدل و عقلش بیشتر از ما بُوَد
****
چونکه بر این رأی هم آوا شدند
راهیی کاشانهٔ ملا شدند
****
آن یکی کودک بگفتا ای حکیم
ای که هستی صاحبِ قلبِ سلیم
گردکانها را کنون تقویم کن (۱)
با عدالت بین ما تقسیم کن
****
گفت ملا نکتهای با کودکان :
خود دو گونه عدل باشد در جهان
عدل اوّل را زمینی گفتهاند
ضامن اجراش ، شلاقست و بند !
رشوه ، اصل و پایه و بنیان آن
سست باشد حجّت و برهان آن
می شود اینگونه توضیحش دهم
عدل انسانی چنین خورده رقم :
کرسی قاضی چو باشد در فراز (۲)
رشوه بر مظلوم گردد چاره ساز
عدل دوّم ، آسمانی نام اوست
جلوه گاه حکمت و احکام اوست
گرچه هر کس لطف و قهرش دیده است
شرح عدلش اندکی پیچیده است
هر دو را من خبرهای هستم تمام (۳)
حال گوییدم که بگزینم کدام ؟
کودکان گفتند ای ملای ما
عدل ِ لقّ و سستِ انسانی چرا ؟
اینکه عدل آسمانی برتر است
حاصل انعام و لطف داور است
****
گفت ملا آفرین بر رأیتان
بـِه بُوَد عدل الهی بیگمان
****
پس به دقت گردکانها را شمرد
بود جمعًا ، ده عدد گردوی خُرد
هشت گردو داد دستِ این یکی
پس دو گردو هم به دیگر کودکی
سومی را زد یکی پس گردنی !!
گفت : پایان یافت کاری کردنی (۴)
بچهها پُرسان ز ملانصردین
کِی بُوَد عدل الهی این چنین ؟
****
گفت ملا : این روال عدل اوست
عدل او جاریست بر دشمن و دوست
عدل و داد و بخشش اینسان بُوَد
آدمی از حکمتش حیران بُوَد
علتِ لطفش نه از روی سبب
حکمتِ قهرش نه از روی غضب
بر سر این یک نهاده تاج زر
آن یکی را ریخته خاکی به سر
ای بسا ابله که در آسودگیست
فاضلی از غصّه در فرسودگیست
این برای کسب نانی در دعاست
آن یکی دنبال قرص اشتهاست
پیر فرتوتی نشسته روی گنج
گنج بادآوردهٔ بی دسترنج
نوجوانی از سحر تا شامگاه
در به در دنبال یک پول سیاه
تاجری در زیر پایش داشت « فورد »
زد و در بانکی به قرعه « بنز » بُرد !
دوره گردی تا خر لنگی خرید
شب که شد ، گرگی خر او را درید
آن یکی را زر نهد بر روی زر
این یکی را ضَر دهد بر روی ضَر (۵)
این عجب ، در بارگاه عدل او
نیست جای اعتراض و گفت و گو
سهم ِ رزقت ، گر به استحقاق نیست
جدّ و جهدت موجب ارفاق نیست
با دعا چیزی نمیافزایدت
داده رزقی بر تو ، آنچه بایدت (۶)
آری عدل آسمانی این بُوَد
چیست چاره ؟ چارهات تمکین بُوَد (۷)
*****************************
۱ - تقویم : تعیین دوری و نزدیکی ستارگان - ارزیابی - محاسبه کردن وقتها ( لغتنامه دهخدا ) - در اینجا به معنای ارزیابیست .
۲ - فراز : بلندی
کرسی قاضی چو باشد در فراز : اگر کُرسی قضاوت قاضی ، دور از دسترس ضعیفان و ستمدیدگان باشد .
۳ - تمام : کامل - به کمال
۴ - کاری کردنی : کاری شایسته
حافظ :
خون پیاله خور که حلال است خون او ...... در کار یار باش که کاریست کردنی
۵ - ضرّ : ضرر و زیان
۶ - باید : بایسته است - ضرورت است . خداوند روزی تو را آنچنان که بایسته و لایق آنی داده است .
۷ - تمکین : اطاعت و فرمانبرداری