۲ - نظاره

بخش اول این غزل خطاب به خداوند است.
شبی ز روزن گیتی ، گرت نظاره کنم
به چشم عالمیان رازت آشکاره کنم
چنان گداخت زعشقت تنور ِ سینهٔ من
که داغ بر دل خورشید زین شراره کنم
قبول « بار امانت » چه اشتباهی بود
نکردم آنکه در این باره ، استخاره کنم (۱)
رسیده‌ام به مقامی ز لطف دولت عشق
« که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم » (۲)
****
بترسم آنکه رقیبم خبر شود ، ورنه
به روز وصل تو از شوق جامه پاره کنم
به یاد محفل اُنست ، دل غمین چندیست
فغان و ناله به پا می‌کند چه چاره کنم
بگویمش که : تو را ره به مجلسش ندهند
نصیحت ار چه به گوشش هزار باره کنم :
که پای خویش مکش از گلیم خود بیرون
تو عاقلی ، به تو کافیست گر اشاره کنم
بگویدم : تو ببَر من ببینمش از دور
همین قَدَر که نگاهیش از کناره کنم!
****
به جان رسیده‌ام از دست دل ، نمی‌دانم
ملامت ار کنمش ، در کدام باره کنم؟
کنون به یار جفا کار بخشمت ای دل
که من دگر نتوانم تو را اداره کنم
سال ۱۳۶۸
**********************************
۱ - آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند « حافظ »
۲ - مصرع از حضرت حافظ است :
گدای میکده ام لیک وقت مستی بین که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم