۴ - طوفان

مخاطب این غزل ، خداوند است.
ای کُرات کهکشانها گوی چوگان شما
آفتاب آسمان شمع شبستان شما
گر نشانی از تو نگرفته‌ست درروز ازل
راه دل را از کجا بشناخت شیطان شما؟
یارب آن « خاتم » تو خود دادی بدست اهرمن
گرچه ننگش ماند عمری بر سلیمان شما (۱)
ورنه بی رأی تو آهی از دل کس برنخاست
ای همه ذرات این عالم ثناخوان شما
هربلایی در طریقت ، سالکان را نعمتی است
ناخدای کشتی نوح است ، طوفان شما
هیچ کس نومید از درگاه لطفت بر نگشت
قصّه‌ها در یاد خود دارم ز احسان شما
چون وضو با خون دل کردند خِیل عاشقان
در نماز عشق شد سجاده دامان شما
بعد ازین ، امّید عمر ِ جاودان دارم ز بخت
کآب حیوان یافتم از خاک ایوان شما
شاخهٔ خشکم ولی گر باغبان من تویی
چشم دارم گل کنم در خاکِ بستان شما
« سالک از شوق تو آمد سوی اقلیم وجود
باز گردد یا درآید چیست فرمان شما » (۲)
سال ۱۳۶۸
***********************************
۱ ­ حافظ در تقبیح پس گرفتن انگشتری حضرت سلیمان توسط این پیامبر می‌فرماید :
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه برو دست اهرمن باشد
شاید برای توضیح معانی برخی از ابیات ، اشاره ای لازم باشد : ** یارب آن « خاتم » تو خود دادی بدست اهرمن گرچه ننگش ماند عمری بر سلیمان شما ****** این بیت را من برای تبرئه ی حضرت سلیمان از کنایه ای که حافظ به او زده است سروده ام . این شاعر ، سلیمان را به دلیل پس گرفتن آن انگشتری که سلطنت دنیا را برای او به همراه داشت ، تقبیح می کند . با این استدلال و بلند نظری که ، آن انگشتری که دیوی آن را برباید و یک چند ، مالک آن باشد ، منزلت روحانی و حرمت معنوی خود را از دست داده است و تصاحب مجدد آن توسط یک پیامبر ، اگرچه به قیمت بازپس گیری سلطنت دنیا باشد ، قبیح است . من ، گناه این بده بستان را به گردن خداوند و تقدیر انداخته ام که بی وجود خواست پروردگار ، دیو قادر نبود که این انگشتری را برباید . پس شماتت و تخطئه ی سلیمان ، که خود بازیچه ی جبر و سرنوشت بوده است ، دور از انصاف است . بیت بعدی هم حاکی از این معنی ست : ورنه بی رأی تو آهی از دل کس برنخاست ای همه ذرات این عالم ثناخوان شما ------------------------ در مورد بیت : ** هربلایی در طریقت ، سالکان را نعمتی است ناخدای کشتی نوح است ، طوفان شما ****** بسیاری از عرفا ، بلایای دنیا را نوعی آزمون و نعمتی از جانب خداوند می دانند : هر که درین دور مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند من تمثیلی برای این نظریه آورده ام . با این شرح که : اگر طوفان زمان نوح ، برای همه ی موجودات عالم ، حامل مصیبت بود ، اما برای نوح ، حکم کشتیبان را داشت که کشتی او را به محل امنی ، هدایت کند که کرد . پس در هر بلایی می توان وجود نعمتی را مشاهده کرد که ظاهرا از چشم ها پنهان مانده است .
۲ ­ هر دو مصرع از حافظ است با تغییری در کلمه « درآید » در مصرع دوم که در غزل خواجه
« برآید » سروده شده است.