۰۱ - تو را از آنچه دارایی و مال است
این مثنوی برای دوست عزیزی است که دفتــر بــازرگانی
دارد و انســانیست درســــتکار و فـــرهیخته ، اما چــون
حرفه بازرگانی مانند شغل دربانی جهنم است! مضمونی
شد تــا این شعر را در وصف حرفهٔ او بسرایم .
پیش درآمد :
تو را از آنچه دارایی و مال است
چو سنجیدم فقط خونت حلال است
نداری در شجاعت مثل و مانند
نداری ترس حتی از خداوند! (۱)
نگاهی ساده به آنچه در گذار عمر ، اندوختیم .
------------------------------------------------
من به وصفت میسرایم ای رفیق
یار روز سختی و ایام ضیق (۲)
گر چه دائم غافلی از حال من
غافلی از روز و ماه و سال من
هیچ میگویی که « سالک » زنده است
آخر او از دوستان بنده است!؟
ای به بَدجنسی تَک اندر روزگار
شرمگین از خلقتت پروردگار
ای که شیطان از تو اُلگو ساخته
در رقابت با تو ، لنگ انداخته
ماکیاول ریزهخوار خوان توست
در کلاس درس ، ابجدخوان توست
ای که خون دوستان در جام تو
بیوفایی ، ختم شد بر نام تو
ای که دستان همه اطرافیان
رفته از دستت به سوی آسمان
گر که در جنت تو را مأوآ شود
در جهنم ، بهر جا دعوا شود!
یک بیابان ، گرگ و مار و سوسمار
جمله اندر دفترت مشغول کار
جملگی ، تمساح آدمخوارهاند
در شرارت ، عقرب جَرّارهاند
یک کُله ، در دست شد ابزارشان
از کُلاهی ، سکه کار و بارشان
از خلایق ، مؤمنون یا مشرکون
بیکُله ، ناید از آن دفتر برون
در جهنم ، روح خولی و یزید
شادمان از دست اعمالت « سعید » (۳)
*******************************
۱ - این دو بیت که به عنوان پیش درآمد این مثنویست به وزن دیگری سروده شده است .
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل . بحر هزج
۲ - ضیق : سختی - تنگنا
۳ - نام دوست بازرگان شاعر.